کد مطلب:29179 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:100

مالک اَشتر












3905. تاریخ الیعقوبی - در یادكرد بیعت مردم با امیرمؤمنان:... آن گاه، مالك بن حارث اشتر به پا ایستاد و گفت:ای مردم! این وصیّ وصی ها، و وارث دانش پیامبران، آزمایش دهنده بزرگ، و نیكْ بی نیاز است. آن است كه كتاب خدا به ایمان، و پیامبر خدا به بهشت رضوان برای او گواهی داده است؛ آن كه در او فضایل، كمال یافته اند و در سابقه و دانش و فضلش، پیشینیان و پسینیان، تردیدی ندارند.[1].

3906. وقعة صفین - به نقل از ادهم -:مالك اشتر، در منطقه قُناصرین [ در شام]، در حالی كه بر اسبی سیاه چون كلاغْ سوار بود، برای مردم سخنرانی كرد و گفت:... پسر عموی پیامبرمان، شمشیری از شمشیرهای خداوند، علی بن ابی طالب با ماست؛ آن كه با پیامبر خدا نماز گزارْد، هیچ مردی حتی تا زمان كهولت، بر نماز او پیشی نگرفته است. او را بیهوده گری، خطاكاری و لغزش نبود. در دین خدا آگاه است، حدود الهی را می داند، دارای رأیی اصیل، و بردباری ای نیكو، و عفّتی دیرین است.[2].

3907. شرح نهج البلاغة - در یادكردِ آنچه كه مالك اشتر در پی سخنرانی امام علی علیه السلام در منطقه ذی قار به هنگام رفتن به بصره و نفرین آن حضرت بر طلحه و زبیر، گفت -:سپاسْ خدایی را كه بر ما منّت نهاد و ما را برتری داد، به ما نیكی كرد و حقّ نیكی را به جاآورد! سخن تو را - ای امیرمؤمنان - شنیدیم. تو درست گفتی و موفّق بودی. تو پسر عموی پیامبر ما، و داماد و وصیّ اویی. اوّلین كسی هستی كه او را پذیرفتی و با وی نماز گزارْدی، در همه جنگ های او حضور داشتی، و در همه آنها، برتری از آنِ تو نسبت به همه امّت است. هر كس تو را پیروی كرد، به نصیبش رسید و به پیروزی مژده داده شد، و هر كس تو را نافرمانی كرد و از تو روی گردانْد، مسیرش به سوی جهنّم است.

به جانم سوگند - ای امیرمؤمنان - كه جریان طلحه، زبیر و عایشه برایمان دور از ذهن نبود. آن دو مرد، در جریانی قدم گذاشتند و بدون آن كه تو چیزی انجام دهی و یا ستمی كرده باشی، از تو جدا شدند. اگر آن دو می پندارند كه خون عثمان را می خواهند، باید نخست از خود بخواهند؛ چرا كه آن دو اوّلین كسانی بودند كه علیه او پاسخ گفتند و مردم را تهییج كردند، و به خدا سوگند می خورم كه اگر آن دو به بیعتی كه از آن بیرون رفتند، دوباره وارد نشوند، آن دو را هم به عثمان ملحق خواهیم ساخت؛ چرا كه شمشیرهایمان بر دوشمان است و دل هایمان در سینه هایمان، و ما امروز، همان گونه ایم كه دیروز بودیم.[3].









    1. تاریخ الیعقوبی:179/2.
    2. وقعة صفّین:238، شرح نهج البلاغة:190/5.
    3. شرح نهج البلاغة:310/1.